از زندان هممیشه به پدر کمک کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پدرو بچه شروری بود از یک خانواده تک فرزندی اون فقط یک پدر داشت که پیر فرتوت شده بود شغل پدرش کشاورزی بود و فقط سیب زمینی می کاشت پدرو طبق معمول همیشه بعلت شرارت در زندان بود پدرش میخواست زمینی رو که داشت شخم زده و سیب زمینی بکاره ام دیگر توانایی این کار رو نداشت. نامه به زندان برای پسرش نوشت متن نامه این گونه بود: پدرو پسر عزیزم دلم میخواست که دوباره سیب زمینی بکارم اما با این سن و سالی که دارم مگر امکان پذیره؟دلم میخواست که تو آزاد بودی و امسال کمکم میکردی دیگر من غصه ای نداشتم ولی افسوس که در بندی . بهر حال مجبورم از فردا خودم دوبارزه شروع به شخم زدن بکنم . دوستدار تو پدرت انتونی
پدرو فورا از زندان نامه ای به پدرش نوشت که مضمون ان این بود: پدر عزیزم نامه ات را دریافت نمودم از اینکه نمی تونم در شخم زدن کمکت کنم منو میبخشی ولی ازت خواهش میکنم اصلا برای شخم زدن اقدام نکنی جون من در زمین شما کلی اسلحه مخفی نموده ام و با شخم شما انها بیرون میریزه و مامورا اونارو پیدا میکنن.پس بهتره برای شخم زدن اقدام نکنی؟؟؟
روز بعد دوازده مامور اف بی آی به زمین �در پدرو مراجعه کردن و برای پیدا کردن اسلحه ها تمامن اون زمین رو زیر و رو کردن و در نهایت چیزی پیدا نکردن.
پدرو در نامه دیگری به پدرش نوشت: پدر جان از پشت این میله های زندان تنها چیز خوبی که میتوانستم برایتان انجام بدم شخم کردن زمین بود که اینکارو کردم.
یکشنبه 30 خرداد 1389 - 7:23:51 PM